تقدیم به همه زنانی که عفت و پاکدامنی شان طعمه فقر و گرگ صفتی اطرافیانشان شده است
بودا به دهی سفر کرد . زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد . بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد . کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : «این زن، هرزه است به خانهی او نروید » بودا به کدخدا گفت : « یکی از دستانت را به من بده» کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت : «حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند»
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : «هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند . بنابراین مردان و پولهایشان است که از این زن، زنی هرزه ساختهاند.
نظرات شما عزیزان:
maryam
ساعت22:00---24 دی 1392
دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــرد
که نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده ی دو آدم ، خیـره می ماند !
پاسخ:vay kheyli ziba bod
دختران آتیش پاره ی دبیرستانی
ساعت12:21---18 دی 1392
dokhtar barani
ساعت11:54---14 دی 1392
سلام ببخشيد دير به دير سر ميزنم
داستان واقعا قشنگي بود
پاسخ:mer30,saay kon zod be zod biyay <3
tina
ساعت23:01---12 دی 1392
salam.babate ape jadidet mamnoonam kheyli khob bood vaghan dastet dard nakone kheyli khoshhal shodam
پاسخ:maz bishtar khoshhalam chon tonestam kasi ro khoshhal konam <3
naeeme
ساعت15:30---12 دی 1392
سلام داداش چه خوب که وبت پیداشد من گمش کرده بودم وبجاش میرفتم تووب دیگه ای که کاملا باوب توفرق میکرد فک کردم وبتو عوض کردی ولی خداروشکر همونه عین قبلا....حالا ما گم کرده بودیم شمانمیتونستی زودتربیای؟؟؟